دیدی

 

دست مرا دیگر نمی گیرید حتی
حال مرا دیگر نمی پرسید حتی
لکنت گرفته دختر شیرین زبانت
از سایه دست کسی ترسید حتی
در خیمه دست از گریه بی اشک شسته
تیر سه شعبه آمد و خندید حتی
گهواره خالی تکان دادن ندارد
بس کن رباب اصغر به روی نی خوابید حتی
دیدی چه آمد بر سر خواهر؟
رفتی به نی دست کسی معجر ندیدی ؟
من روی جسمت نعل‌های تازه دیدم
تو دست کم انگشت و انگشتر ندیدی ؟
دیدی الف، باء، راء ولی اکبر ندیدی ؟