ساحل اَمن نگاه تو از اَمواج بَلا
عاقبت سینه زن از آب در آورد مرا
رَحمت واسعه اَت هَروَله باران است
گل لبخند تو از باغچه ایمان است
باد و باران به هوای تو زمین گیر شدند
هر اُفتاد به دام کَرَمَت حیران است
آسمان پیش قَدم های تو از جا پا شد
گریه تا کرد زَمین از غَم تو دریا شد
هر کسی از قِبَلَت نان و نَوایی دارد
هر که شد نوکر دَرگاه شما آقا شد
اشک می ریزم و در بین دعا میخواهم
از خداوند حسین، عشق تو را میخواهم
بیشک این حاجت من دست تو را می بوسد
اشک میریزم اگر، کرببلا میخواهم
نوبت نوکری و تکیه علم کردن ماست
حال هنگامه مشک و علم آوردن ماست
این حسینی که رئیس الشهداءاش خوانند
دین سینه زدنش تا به ابد گردن ماست
میکشم منت سنگینی غم بر شانه
آمدم حی علی خیر عمل بر شانه
پنجه شمر به زلفی است که آنرا
زده است بارها ام ابیهای پیمبر شانه
مصطفی صابر خراسانی