حضرت یاس

 

عشق مدیون مهربان ماه است
هست حتی خدا به او حساس
از زبان امام می گویم
“رَحِمَ‏ اللّه عَمّی الْعَبَّاس”

از شجاعت همین قدَر گویم
اسداللّه می شود پدرش
شیر، از چشمه ی ادب خورده
مادر ام البنین و او پسرش

مدح او را چگونه بنویسم
لَنگ مانده کُمیت این کلمات
من که باشم؟ حسین فرموده
ای اباالفضل “جان من به فدات”

شیعه و ارمنی ندارد که
ما همه بر عطاش مسکینیم
یاد شرمندگیش می افتیم
هر کجا طفل تشنه می بینیم

این طرف خیمه منتظر که عمو
زود با مشک آب می آید
وای اگر قامتش نظر بخورد
چه به روز رباب می آید

آن سوی دشت بر جبین عمو
از شتاب عمود چین افتاد
تیر در چشم دارد و بی دست
ماه از آسمان زمین افتاد

تا صدا زد اخا مرا دریاب
طاقت از زانوی حسین ربود
جای “یا سیدی” اخایش خواند
شک ندارم که مادر آنجا بود

آنکه می رفت هر کجا از دشت
چشم می دید قد رعنایش
چه شده که حسین می گردد
تکه تکه بیابد اعضایش

دید بر روی خاک خون آلود
دست از تن جدای دلبر را
چند گام آن طرف کنار علم
غرق خون دید دست دیگر را

بوسه بر دست ساقی اش می زد
جان آقای خیمه بر لب بود
چونکه این دست های افتاده
دست های کفیل زینب بود

نه عبا مانده نه بنی هاشم
نیمه جان جانِ خیمه را چه کند؟
عده ای سمت خیمه ها رفتند
شاه با قوم بی حیا چه کند؟

علقمه شاهد است، شاه غریب
دست از “جان” کشید و راهی شد
من بمیرم که گریه های حسین
باعث خنده ی سپاهی شد

مشک پاره به خیمه ها نرسید
این خجالت برای ساقی ماند
روضه ی دست و دشت را خواندم
روضه ی رأس و تشت باقی ماند

شاعر: مرضیه نعیم امینی

 

مصطفی صابر خراسانی