تسبیح اشک های سحر

 

تسبيح اشک هاي سحر بي نتيجه نيست
در گريه ديده ايم اثر بي نتيجه نيست

باور کنيد آهِ جگر بي نتيجه نيست
اين قدر باز ماندن در، بي نتيجه نيست

از انتظار، پنجره ها باز مي شوند
با نور چشم تو گره ها باز مي شوند

تقويم هايمان همه زارند خسته اند
اين ابرها چگونه ببارند خسته اند

بي تو از اين که جمعه شمارند خسته اند
از برگ برگ خود گله دارند خسته اند

کارم غروب جمعه به اشکال خورده شد
ديدي هزار و سيصدمان سال خورده شد

نام تو مي بريم اگر، قند مي خوريم
پس ما به ردّ پاي تو پيوند مي خوريم

وقتي که ما به جان تو سوگند مي خوريم
يعني به دردِ لطف خداوند مي خوريم

مرحمتش گرفت گرفتار تو شديم
چله نشين لحظه ي ديدار تو شديم

با هر گناه اشک تو را حيف مي کنم
رويم سياه اشک تو را حيف مي کنم

شرمنده آه اشک تو را حيف مي کنم
حيف از تو ماه اشک تو را حيف مي کنم

پيش خدا که روي سفيدي نداشتيم
اشکت اگر نبود اميدي نداشتيم

 

مصطفی صابر خراسانی