بابا حسین؛ خواهرم بعد مجلس آن روز، گوشهای بهت کرده میلرزد من نفهمیدم چرا انقدر، او از اسم کنیز میترسد
باباحسین؛ موی مرا کشید، سرم درد میکند از آن لگد که زد کمرم درد میکند
مصطفی صابر خراسانی