درد کشیده

 

با دستای لرزون
نشست پهلوم و
آه کشیدش و
آه شکست پهلوم

لرزش دستاش که
چندبرابر شد
یه لاله از چشماش
چکید و پرپر شد

گرفت قلب زمین
شکست پشت فلک
همین که دستاشو
گرفت سمت فدک

نشست و زمزمه کرد
دعای آخرش و
دعا تسلی داد
قلب مکدرش و

کسی چه می‌دونه
درد کشیده کیه
درد فراق چیه
درد کشیده چیه

شما کجا و دل
به خون نشسته کجا
در شکسته کجا
پر شکسته کجا

چقدر این اندوه
عمیق و محترمه
چقدر این خانوم
شبیه مادرمه

با اینکه در غربت
رمق نموده براش
اومده گریه کنه
بخاطر پسراش

می خواد با گلبرگاش
تو این شب ازلی
دوا درست کنه
برای زخم علی

چهارده قرنِ
خوب نمی‌شه پرش
اما سبک‌باله
به عزت پدرش

تو خونه‌ای که دیگه
خونه‌ی زهرا نیست
چهارده قرنِ
پنجره ای وا نیست

به جاش رو سقف دلِ
هرکی دوستش داره
چهارده قرنِ
پنجره می‌باره

چقدر این اندوه
عمیق و محترمه
چقدر این خانوم
شبیه مادرمه

شاعر: حسین صفا

مصطفی صابر خراسانی