به رسم فرقه ی عشاق ساده باید مُرد
به احترام علی ایستاده باید مُرد
چه بی اراده و چه با اراده باید مُرد
برای غربت این خانواده باید مُرد
چه خوب حق رسول خدا ادا کردند
کنار درب حرم کوه هیزم آوردند
میان مسلک کفار این عمل بد بود
هنوز فاطمه مشغول داغ احمد بود
اگرچه بعد نبی غصه هاش بی حد بود
ولی به حرمت حفظ علی مُقید بود
به داد و نعره علی را حرامیان خواندند
درِ حریم نبی را به شعله سوزاندند
رسید این طرف در زبانه ی آتش
و بود فاطمه شانه به شانه ی آتش
امان ز حوریه و تازیانه ی آتش
نشست بر سر و رویش نشانه ی آتش
کسی که بر همه ی خلق نان عطا می کرد
به پای حیدر کرار جان فدا می کرد
آهای مردم نامرد حرف بد نزنید
نمک به زخم عزادار با حسد نزنید
هر آن که دم ز غم بوتراب زد، نزنید
زنی که خورده زمین را دگر لگد نزنید
به روی خاک چرا اشک یاس افتاده؟!
چرا به صورت گل رد داس افتاده؟!
لگد زدند، در افتاد بی هوا این سو
زدند فاطمه را تازیانه رو در رو
میان حجره زمین خورد آه با پهلو
قسم به حرمت کعبه که بار دارد او
نجات شیشه ازین ضربه غیر ممکن بود
طلوع نه… که زمان غروب محسن بود
هجوم لشگر اشرار ماند آثارش
به خانه و در و دیوار ماند آثارش
به جسم فاطمه انگار ماند آثارش
فشار و تیزی مسمار ماند آثارش
برای غصب خلافت زدند زهرا را
بدون جرم و جنایت زدند زهرا را
مصطفی صابر خراسانی